برگشت به ایران از میلان

قرار بود سه شب در آپارتمانی که از قبل اجاره کرده بودیم بخوابیم که با یک شب دیر رسیدن دو شب مانده بود و شب اول سوخت به دلیل دیر رسیدن و گیر قسمت سکوریتی فرودگاه .........واحداپارتمانی  تمیز با یک خواب و اشپزخانه و محیطی ارام....دو روز میلان بودیم به گشتن و خرید کردن گذراندیم نا روز موعود پروازمان رسید ...میلان را دو بار دیگر دیده بودیم و محیطش برایمان آشنا بود به دلیل سقوط ارزش ریال که تقریبا یورو به ده  تا دوازده هزار تومان رسیده بود خرید انچنانی نکردیم و هدیه هم نخریدیم جز چند بسته قهوه با قیمت هر بسته 3 یورو و نفری یک تیکه لباس و دیگر هیچ ....وحید روز آخر از ترنتو آمد و  فوتبال رده بندی  جام جهانی و شام آخر پنج نفر دور هم بودیم ....روز 23 تیر برابر 14جولای  از فرودگاه میلان ساعت 18 بعدظهر با قظر آنلاین به سوی قطر پرواز کردیم و شب ساعت 12 رسیدم به قطر و بعد یک ساعت و نیم پرواز کردیم وساعت 4 صبح 15 جولای برابر 24 تیر در فرودگاه مشهد بودیم .خوبی پرواز قطر خدمات ویلچری بود که به من داد به دلیل وقت کم تعویض هواپیما و آسم من که با سرعت و هیجان و استرس سازگار نیست درخواست ویلچر کرده بودم و برادران و خواهران مدرن  عرب به خوبی مرا پشتیبانی کردند و به راحتی راههای طولانی بین دو هواپیما را طی کردم...

جا ماندن از پرواز  برمن   bremenآلمان به میلان ----2018

برمن مرکز یکی از ایالت های آلمان به نام برمن است دارای جمعیتی حدود 560000 نفر که یکی از زیباترین مجموعه های شهر سازی را دارد ساختمان های سبک باروک و دوره رنسانس را دارد دومین شهر پر جمعیت در شمال آلمان و دهمین شهر جمعیتی آلمان است   ..برمن توسعه خود را وامدار تجارت قهوه است کارخانه قهوه یاکوب در این شهر است بزرگترین شرکت برمن دایملر کرایسلر است شرکت راین متال و اطلس الکترونیک در این شهر است شرکت اوهاب که مومتازنهایی هواپیمای ایرباس را انجام می دهد در این شهر است کارخانه آبجوی بکس و کارخانه گلوکز و کرافت در این شهر میباشد....دانشگاه یاکوب و دانشگاه عالی برمن از مهمترین مراکز آموزشی برمن است ..ما دو بار تا کنون از برمن به میلان پرواز داشته ایم که البته بار دوم به دلیل مشکلات پلیس آلمان و بستن گیت ها و تاخیر در بازرسی از هواپیما جا ماندیl و راه برگشت را با بیست ساعت خرامان خرامان با اتوبوس برگشتیم که البته تجربه جالبی بود...,وقتی از هواپیما جا ماندیم فورا به برادر جان زنگ طدیم که هنوز از شهر به طرف هلند بر نگشته است دو باره بیاید فرودگاه ..البته با شرکت یاران ایر صحبت کردیم گفت تقصیر خودتون بوده ما با بلند گو صدا زدیم ..با دفتر پلیس حرف زدیم گفتند باید زودتر میامدید و فکر شلوغی صف را می کردین ....معلوم بود از ما خوششون نمیاد شاید فکر کردند مهاجر هستیم ....رفتیم بیرون فرودگاه برادر جان را دیدیم ..مشورت کردیم و بهاره هم اولین هواپیمای ی که به میلان میرفت چک کرد فردا صبح از هانبورگ که سه ساعت با ما فاصله داشت به قیمت 250 یورو ....باید شب را هم در هتلی میخوابیدیم ..پیشنهاد شد با اتوبوس برویم میلان که 130 یورو بیشتر نیست و شب را هم میخوابیم داخل اتوبوس ...ولی چون شهر به شهر نگه میدارد بیست ساعت طول میکشد و یک شب کرایه مان در میلان هم سوخت ....برادر جان ما را برد ایستگاه اتوبوس و سوار شدی ..اتوبوس سراسری اروپا به نام فلیکس باس بود که اینترنتی بهاره بلیط خرید ..از برمن تا میلان 20 ساعت طول کشید از داخل شهرهای آلمان گذشت و از کشور سویس وارد ایتالیا شد ...جالب بود هم اینترنت داست و هم دستشویی و هم صندلی هاش راحت بود ..ساعت 4 که حرکت کردیم روز بعد ساعت 12 ظهر رسیدیم میلان ....

 

 

خرونینگن  groningen    2018

 بعد از خوردن صبحانه در خونه شهرزاد خانم با برادر و همسر و ترانه و کیمیا جون با دو ماشین به فاصله یک ساعت به سمت شهر خرونینکن محل زندگی برادر جان راه افتادیم .خرونینکن شهری است با جمعیت حدود 185000 نفر در شمال هلند در استان خرونینکن عمده شهرت آن به دلیل وجود دانشگاه خرونینکن و جمعیت زیاد دانشجویان است مهمترین جاهای دیدنی علاوه بر خیابان های مملو از گل و گیاه در موازات کانالهای آب برج مارتینی و موزه عصر جدید و تالار موسقی و تاتر شهر است ..بازار ماهی وساختمان قدیمی ایستگاه قطار دیگر مراکز دیدنی است دومین کارخانه شکر و کارگاههای بزرگ کشتی سازی در این شهر قرار دارد .....مرکز پزشکی دانشگاه خرونینکن با بیمارستان هزار تختخوابی محل آموزش دانشجویان و متخصصین بهداشت و درمان است ...در مدت یک هفته ای که در شهر و منزل برادر بودیم در گشت و گذار و رفتن به شهر زوواله و دیدن دوستان و آشنایان و قدم زدن کنار دریاچه و پارک ها و دریا گذشت ...چهارمین بار بود که در سالهای 2003 و 2012 و 2014 و 2018 به هلند و خرونینکن آمده بود یم و شاهد رشد و پیشرفت فرزندان برادر یکی پزشک متخصص خانواده و دیگری متخصص روانشناسی بالینی فارغالتحصیل شده بودند و هر کدوم زندگی مستقلی داشتند ...در بین شهر آرنهم و خرونینکن در روز اول سفر اتفاق خاصی افتاد که برایش داستانی جدا خواهم نوشت البته شاید سالی دیگر .....